قوانین طلایی برای جذب مشتری
رضایتمندی نمیتواند عاملی برای حفظ و نگهداری مشتری و در نتیجه سودآوری تلقی شود. البته به نظر میرسد که رابطه بین رضایت مشتریان و میزان سوددهی و یا فروش مثبت است. یعنی اینکه رضایت بالاتر مشتری مقیاسهای عملکرد بهتری را موجب میشود. هرچند محققانی مثل نلسون، راست و رٍُز بر مثبت بودن این رابطه تاکید دارند، ولی محققان دیگری مثل تورنو و ویلی یک همبستگی منفی بین رضایت مشتری و سوددهی به دست آوردهاند. توجیه این رابطه منفی آن است که یک شرکت تجاری، ممکن است برای افزایش رضایت مشتری مقادیر زیادی از منابع خود را در کوتاه مدت هزینه کند که به کاهش سوددهی میانجامد. لذا برای رفع تناقضات فوق مطالعات موردی زیادی صورت گرفت که نه تنها رابطه رضایت مشتری را با عملکرد مالی بلکه با عملکرد غیرمالی نیز مورد توجه قرار داده است. با تحقیقات گستردهتری که در این مورد انجام گرفت مشخص کرد که رابطه قابل توجیهی بین بهبود کیفیت درونی و بهبود کیفیت بیرونی و در نتیجه عملکرد مالی شرکتها وجود دارد. در حقیقت این هزینههایی (داخلی و خارجی) که شرکتها متحمل میشوند در بلندمدت و از طریق مشتریانی که وفادار شدهاند پاسخ داده میشود. ریچهلد و ساسر در مقاله خود (۱۹۹۰) نشان دادند که ۵ درصد کاهش در تعداد مشتریان باعث از دست رفتن ۸۵ درصد سود بانکها و ۵۰ درصد سود شرکتهای بیمه میشود و در عین حال ۵ درصد افزایش در میزان نگهداری مشتریان باعث افزایش ۲۵ تا ۱۲۵ درصدی سودآوری بانکها و ۷۵ درصدی سودآوری صنایع دیگر میشود. در این مقاله اشاره شده است که تنها و تنها اگر یک مشتری خیلی رضایتمند باشد در این صورت وفاداری او معنا پیدا میکند.
شاخصهای رضایتمنــــــدی، معیارهای خوبی برای اندازهگیری وفاداری هستند، ولی بایستی از شاخصهای استوارتری همچون ماندگاری مشتریان و آزمون اسیدی نیز یاری گرفت. زیرا ممکن است مشتریان از روی ناآگاهی یا ناچاری (به دلیل وجود قرارداد درازمدت) با سازمان باشند یا احتمالاً برخی از کارکنان نیز به دلیل نداشتن اندیشههای نو یا بلندپروازی، سالیان سال با یک سازمان بمانند. استفاده کم یک مشتری از یک نوع خدمت ممکن است در اثر عوامل موقعیتی مانند در دسترس نبودن یا اولویت نداشتن آن خدمت برای مشتری باشد. بنابراین، نتایجی که از روش اندازهگیری رفتارها حاصل میشود، نمیتوانند به طور کامل مبین میزان وفاداری مشتری باشند. چرا که گرایشها، اهداف و استراتژیهای فرد نیز بر این میزان موثرند. خوشبختانه تحقیقات زیادی در مورد رضایتمندی مشتری و سایر موضوعهای مرتبط در صنایع مختلف به انجام رسیده است، به تازگی در کشور ما نیز به منظور تفهیم جایگاه مشتری و فرهنگ مشتریمداری در سازمانها و شرکتهای مختلف دولتی طرح تکریم ارباب رجوع به اجرا گذارده میشود. چرا که همگی دریافتهاند که جلب مشتریان به نزد خود کار سادهای است، ولی آنچه که مهم است حفظ و نگهداری آنان است.
در دنیای امروز به واسطه گسترش شدید رقابت و پویایی اقتصاد، آرمانها و اهداف سازمان طی چند سال اخیر دچار تغییرات عمدهای شدهاند. پیش از این تمرکز بر جذب مشتریان جدید سیاست عمده سازمانها بود. اما در حال حاضر سیاستهای استراتژیک وتجاری، بر حفظ و بهبود رضایتمندی و افزایش اعتماد مشتریان نسبت به سازمان متمرکز شدهاند. مهمترین علل چنین تغییری افزایش آگاهی و اطلاعرسانی عمومی نسبت به پیامدهای مطلوبیت رضایتمندی مشتریان است. شایان ذکر است که امروزه به موازات افزایش آگاهی مشتریان از خدمات قابل ارایه توسط شرکتها و استانداردهای مرتبط با خدمات، انتظارات آنها از خدمات افزایش مییابد در نتیجه مشتریان به طور فزایندهای نسبت به کیفیت خدمات دریافتی حساسیت نشان میدهند و به منظور حفظ رابطه بلند مدت و تداوم جلب رضایت مشتری، شرکتها میکوشند تا خدماتی با کیفیت بالا به مشتریان ارایه دهند. کاتلر (۲۰۰۵) عقیده دارد که روند رو به رشد توسعه محصولات و رقبا نشان دهنده این است که چیزی با عنوان کمبود محصول وجود ندارد بلکه در واقع آنچه هست کمبود مشتری است و این موضوع موجب افزایش روز افزون اهمیت مشتری میشود. بنا به گفته وی مقوله رضایتمندی مشتری و ارزش ادراک شده توسط مشتری، رمز اصلی سودآوری شرکت هستند. اگرچه مکانیزه کردن بسیاری از تولیدات و خدمات مجال بروز نقص را کاهش داده است ولی هنوز شرکت ها میزان بالایی از نقص را دارند؛ که میتواند رابطه دراز مدت بین خریدار – فروشنده را به خطر بیندازد. بنابراین حتی شرکتی با بهترین برنامههای استراتژیک و مستحکمترین رویههای کنترل کیفیت نیز نمیتواند از اشتباه در تعامل با مشتری اجتناب کند. بیتنر بیان میکند که به دلیل طبیعت منحصر به فرد خدمات غیر ممکن است که صد در صد عاری از خطا باشد. هنگامی که نقص در خدمات رخ میدهد شرکتها باید به دنبال راههایی برای اصلاح یا بهبود آن باشند، بهبود در خدمات متأثر از اعمالی است که شرکت برای پاسخ به یک نقص صورت گرفته درخدمات انجام میدهد. بعضی اظهار میکنند که سعی در بهبود خدمات یک شرکت میتواند رابطه با مشتری را تقویت و سرانجام حمایت مشتری را جلب کند. برای درک عمیق بهبود خدمات محققان از تئوری عدالت به عنوان چهارچوبی مهم برای سنجش رویههای بهبود خدمات استفاده شده است. مطالعات پیشین نشان میدهد که عدالت ادراک شده از بهبود خدمات بر اعتماد مشتری اثر میگذارد، به علاوه تحقیقات قبلی درمورد نقص خدمات و بهبود، هرگز اعتماد را به عنوان یک فاکتور مقدم بر بهبود رضایتمندی مورد آزمون قرار نداده است، با این حال وجود تحقیقات دیگری مبنی بر مقدم بودن اعتماد بر رضایتمندی مشتری این نیاز را به وجود میآورد، که در جهت مستحکم کردن رابطه بین بهبود خدمات و بهبود رضایتمندی بر روی اعتماد مطالعات بیشتری صورت گیرد. تحقیقات قبلی انجام گرفته در زمینه احیا خدمات نشان میدهد که واکنش مشتری تا حد زیادی به شدت نارسایی خدمات وابسته است. میلر و دیگران چهار چوبی برای احیا خدمات پیشنهاد کردند که شامل مراحل پیش جبران، جبران، جبران فوری و پیگیری میشود. از سوی دیگر احیا خدمات قوی شرکت میتواند اعتماد و رضایتمندی مشتری را حتی بیش از آنچه که قبل از بروز مشکل به وجود آمده را فراهم کند وبلعکس.
عوامل موثر بر ادراک مشتری
مواجهات: این عبارت بر اساس عمل متقابل بین خریدار و فروشنده تعریف شده است. به عبارتی دیگر دورهای از زمان که مصرف کننده با خدمات ارتباط متقابل پیدا میکند.
شواهد خدمت: اغلب خدمات به دلیل ماهیت نامحسوس درکشان برای مصرف کننده مشکل است. بنابراین مشتریان درباره کیفیت خدمات بر اساس محسوسات ومحیط احاطه کنند خدمت قضاوت میکننده یعنی قضاوت درباره خدمات را براساس واقعیات پیرامون آن مانند پوشش ظاهری، رنگها، ترکیبات، صداها و طراحی فضا جهت ایجاد یا افزایش تمایل برای خدمات، انجام میدهند.
تصویر ذهنی: منظور از تصویر ذهنی، موضوعاتی است که در ذهن مشتری از سازمان وجود دارد.این موضوعات میتواند عینی(مثل ساعات کار، راحتی دسترسی) یا ذهنی یا احساسی(مثل شور و هیجان، امانت، خنده) باشد.
قیمت: به دلیل نامحسوس بودن خدمات، قیمت میتواند اثر عمدهای بر ادراک از کیفیت خدمات داشته باشد، به این صورت که وجود خدمات با قیمت بالا باعث ایجاد این انتظار در مشتری میشود که خدمات باید دارای کیفیت بالا و خدمات با قیمت پایین کیفیت ضعیف دارد.
رضایت مشتری: منظور از رضایت مشتری فراتر از کیفیت خدمات است، در واقع رضایت مشتری علاوه برکیفیت خدمات، قیمت، عوامل موقعیتی وفردی را نیز شامل می شود.
ارزش: ارزش عبارت از، دریافت و برآورد مشتری از خدمات دریافتنی بر اساس هزینه صرف شده در برابرمنفعت کسب است.
ویژگی خدمات
ویژگی خدمات شامل ناملموس بودن، تفکیک ناپذیر بودن، تغییر پذیری، فناپذیری و عدم انتقال مالکیت است؛ که در زیر مختصری پیرامون آن شرح میدهیم.
ناملموس بودن: خدمات را نمیتوان به وسیله هیچ یک از خواص فیزیکی ارزیابی کرد. به عبارتی قبل از مصرف نمی توان اینگونه خدمات را مستقیماً ارزیابی کرد.
تفکیکناپذیری: منظور این است که ارایه دهنده خدمات ومصرف کننده برای به دست آوردن منافع باید با یکدیگر در تعامل باشند.
تغییرپذیری: تغییرپذیری هم به واسطه نتایج و هم به واسطهای فرآیندهای تولید بر مشتریان اثر میگذارد در واقع منظور از تغییرپذیری این است که تولید خدمات باید در حضور مشتری باشد لذا امکان اینکه در آن لحظه بتوان تغییرات در تولید خدمت به وجود آورد امکان ندارد.
فناپذیری: عبارت از این است که کالا وخدمات را نمیتوان ذخیره کرد بلکه بر این اساس فناپذیری خدمات، مستلزم توجه بیشتر به مدیریت تقاضا وبرنامهریزی است.
مالکیت:منظور از مالکیت این است که خریدار معمولاً در هنگام ارایه خدمات فقط ارزش خدمات را دریافت میکند و در واقع مالکیت دائمی خدمات ارایه شده را به دست نمیآورد.
کیفیت خدمات
مدیران سازمانها و شرکتهای خدماتی باید بدانند و به این باور برسند که کیفیت خدمات یک استراتژی سود آور برای آنها است. کیفیت خدمات دارای ابعاد گوناگوناند که در ذیل آمده است.
وضعیت ظاهری و امکانات: که منظور همان شکل ظاهری، تسهیلات فیزیکی، تجهیزات، ظاهر کارکنان و..
قابلیت اطمینان: توانایی انجام خدمات همانطور که وعده کردهاند.
رغبت وتمایل به پاسخگویی: یعنی تمایل به ارایه خدمات به مشتریان در اسرع وقت
مهارت وتبحر: یعنی دارای مهارت در ارایه خدمات به مشتریان
ادب ونزاکت: یعنی داشتن ادب و احترام و برخورد صمیمانه با مشتریان
قابلیت اعتماد: یعنی امانت دار، صادق و راستگویی ارایه دهنده خدمات
امنیت: یعنی عدم وجود خطر وشبهه در خدمات ارایه شده
امکان دسترسی: یعنی سهولت و دسترسی آسان به خدمات
ارتباط با مشتری: یعنی دادن اطلاعات و آگاه نمودن مشتری از خدمت ارایه شده
درک و شناخت مشتری: یعنی تلاش برای درک و شناخت بیشتر مشتری
تاثیر اعتماد برتعهد وحفظ مشتری
اعتماد و تعهد، ساختارهای مهمی در زمینه روابط بازاریابی هستند و در دهه گذشته مورد توجه محققانی که در زمینه روابط بازاریابی تحقیق میکردند قرار گرفتند. هر دو ساختار، از عوامل اصلی رفتار صادقانه مشتری مانند رضایت و وفاداری است. اعتماد، یک ارزشیابی شناختی از عملکردهای یک شریک مبادلاتی است. هنگامی که فردی به عملکرد شخصی اطمینان داشته باشد، با میل و رغبت به او اعتماد میکند. در یک معامله، قابلیت اطمینان و صداقت شریک، باعث اطمینان افراد به او میشوند. اعتماد نوعی تعهد اولیه در زمینه روابط بازاریابی است. تعهد یک قول مستمر میان شرکای ارتباطی است.
استراتژی بازاریابی
تمام استراتژیها و تاکتیکهای بازاریابی بر پایه باورهای صریح و ضمنی از رفتار مصرف کننده است. بر همین اساس، دانش رفتار مصرف کننده میتواند به عنوان یک مزیت رقابتی شناخته شده به میزان تصمیمگیریهای غلط منجر شود.
بازاریابی اجتماعی
امروزه در بسیاری از کشورها، درآمد حاصل از مالیات سیگار صرف تهیه تبلیغات مؤثر تلویزیونی در جهت مخالفت با مصرف سیگار میشود. محققان تصمیم گرفتند به جای تأکید بر آثار سوء سیگار بر سلامتی انسان، بر عواقب اجتماعی سیگار کشیدن تأکید کنند، دستاورد دانش و فرضیات آنها در مورد شناخت رفتار مصرف کنندگان سیگار بوده است. به عبارت دیگر بازاریابی اجتماعی به مفهوم استفاده از استراتژیها و تاکتیکهای بازاریابی در جهت ایجاد و یا تغییر در رفتاری است که حاصل این عمل تأثیر گذاری مثبت بر افراد، گروهها و جوامع هدف است. ایجاد استراتژی موفق بازاریابی اجتماعی، همانند استراتژی بازاریابی تجاری نیازمند دستیابی به درک صحیحی از رفتار مصرفکنندگان است.
ارتقای سطح آگاهی جامعه
بیشتر جوامع توسعهیافته اقتصادی به جوامعی مصرف کننده تبدیل شدهاند و بسیاری از افراد این جوامع بیشتر از هر فعالیت دیگری، درگیر فعالیتهای منجر به مصرف میشوند. به همین دلیل دانش رفتار مصرف کننده میتواند درک ما از خویشتن و محیط اطرافمان را ارتقا دهد. همه ساله هزاران شرکت، میلیونها دلار، صرف اثرگذاری بر افراد، خانوادهها و دوستان آنها میشود. این تأثیرگذاریها بر ذهن مصرفکننده، در تبلیغات، بستهبندی کالاها و سایر ویژگیهای محصول، برنامهریزی فروش و حتی شرایط ظاهری فروشگاهها نمود میکند. شیوههای ناآشکار این تأثیرگذاری حتی در ضمن بسیاری از برنامههای تلویزیونی، نمایش محصولات در فیلمها و عرضه کالاها در مدارس به بچهها نمایان میشود و به صورت پنهان و ناخودآگاه بر ذهن افراد تأثیر میگذارد.
دیدگاههای پژوهشی رفتار مصرف کننده
یک مشخصه کلیدی رشته رفتار مصرف کننده، پایگاه تحقیقاتی آن است. تحقیقات انجام شده بر روی رفتار مصرف کننده را جهت راهنمایی به سه جنبه تقسیمبندی میکنند. این تقسیمبندی به عنوان راهنما در مورد اینکه چگونه فکر کنیم و عوامل موثر در رفتار اکتسابی مصرف کننده را شناسایی کنیم عمل میکند.
دیدگاه تصمیمگیری
در طول دهه ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰، پژوهشگران بر این نظریه که مصرف کنندگان تصمیم گیرندگانی عقلایی هستند تمرکز داشتند. ریشههای این رویکرد در روانشناختی و اقتصاد قرار دارد. در این رویکرد چنین بررسی میشود که مصرف کنندگان چگونه به وجود یک مسئله پی میبرند و در خلال سلسله مراحلی سعی در حل منطقی آن میکنند. این مراحل شامل تشخیص مسئله، تحقیق، ارزیابی، انتخاب و ارزیابی بعد از اکتساب است.
دیدگاه تجربی
در این دیدگاه فرض بر این است که مصرف کنندگان گاهی بر اساس تصمیم گیری کاملاً عقلایی خرید نمیکنند. در مقابل گاهی آنها برای سرگرمی، خیال پردازی و هیجانات و احساسات مبادرت به خرید کالا و خدمات میکنند. ریشههای این دیدگاه در روانشناسی انگیزشی و همچنین حوزههای جامعهشناسی و انسانشناسی است. محققانی که دیدگاه تجربی را به خدمت میگیرند از روشهای تفسیری تحقیق استفاده میکنند. مفسران برای کسب فهمی از فرایند مصرف حتی به ثبت فرهنگ عامه و سنتهای جامعه نیز میپردازند.
دیدگاه رفتاری
در این دیدگاه فرض بر این است که نیروهای قوی محیطی مصرف کننده را به سمتی سوق میدهند که او بدون احساسات و یا باورهای قوی از پیش ساخته شده اقدام به خرید یک محصول کند. در این هنگام مصرف کننده از طریق فرایند عقلایی تصمیمگیری یا متکی بر احساسات، اقدام به خرید محصول نمیکند. در عوض خرید او ناشی از تاثیر مستقیم رفتار از طریق نیروهای محیطی از قبیل ابزارهای ارتقای فروش، هنجارهای فرهنگی، محیط فیزیکی و یا فشارهای اقتصادی است. در پایان ذکر این نکته لازم است که اکثر خریدها دارای عناصری از هر یک از سه دیدگاه مطرح شده هستند.
قوانین طلایی در رفتار مصرف کننده
– سود حاصل از حفظ یک مشتری دایم، بیش تر از سود حاصل از جذب یک مصرف کننده جدید است.
– نارضایتی مصرف کنندهها از نارضایتی دوستان نیز مهم تر است.
– اگر برای بهبود بخشیدن به وضعیت موجود خود به سرعت اقدام نکنید به طور قطع مشتریهای خود را برای همیشه از دست خواهید داد.
– همیشه حق با مشتری نیست.
– به اعلام نظر مشتریهای خود گوش بدهید تا بفهمید که چه میخواهند.
– به شکایت مشتریان خوش آمد بگویید.
– هرگز فراموش نکنید که این مشتری است که انتخاب میکند.
– اگر از مشتریان خود مواظبت نکنید کس دیگری این کار را میکند.
بازاریابی سبز
بازاریابی سبز اشاره به روند فروش محصولات یا خدمات بر اساس منافع زیست محیطی دارد، بطوریکه یک محصول یا خدمات، سازگار با محیط زیست به خودی خود در فرایند تولید و یا بسته بندی، در یک روش سازگار با محیط زیست باشد. بازاریابی سبز “مطالعه جنبههای مثبت و منفی از فعالیتهای بازاریابی در آلودگی، تخلیه انرژی و کاهش منابع غیر انرژی” است. “بازاریابی سبز یا بازاریابی محیط زیست شامل تمام فعالیتهای طراحی شده برای تولید و تسهیل مبادلات در نظر گرفته شده جهت برآوردن نیازهای انسان و یا خواستههای آنها، به طوری که رضایت از این نیازها و خواستهها، با حداقل تأثیر ضرر بر محیط زیست طبیعی” به وقوع میپیوندد. بازایابی سبز نیز به عنوان بازاریابی پایدار، بازاریابی آلی و بازاریابی از محیط زیست شناخته شده است. این نوع بازاریابی شامل محصولاتی هستند که گفته میشود نسبت به محیط زیست بیخطر هستند، و دارای فعالیتهای گسترده ، تنوع محصول ، تحول در فرایند تولید و استفاده مجدد است. به عنوان مثال میتوان استفاده از ، تخت یا کاغذ بازیافت شده برای بسته بندی و یا اشکال مختلف تبلیغات نام برد. فرض آشکار از بازیافت سبز این است که مصرف کنندگان بالقوه یک محصول یا سرویس،”سبز بودن” را به عنوان سود و پایه تصمیم خرید خود به نمایش در میآورند. فرض نه چندان آشکار از بازاریابی سبز این است که مصرف کنندگان حاضر به پرداخت بیشتر برای محصولات سبز نسبت به محصولات کمتر سبز خواهند بود.بازاریابی سبز مشوق سرمایه گذاری کسب و کار سبز است که باعث افزایش درآمد و سود برای شرکتهای دارای فعالیتهای سازگار با محیط زیست میشود. ممکن است در ابتدای فرایندهای کسب و کار یا تولید شاهد هزینه راه اندازی سیستم های جدید سبز باشند، ولی سپس در طی دوره میتوان متوجه صرفهجویی اقتصادی شد. به عنوان مثال هزینه نصب و راه اندازی سیستم انرژی خورشیدی ابتدا دارای سرمایه گذاری زیاد بوده ولی بعد از مدتی شاهد برگشت سرمایه و صرفه جویی هزینه انرژی هستیم. امروزه شرکت هایی که دارای توسعه محصولات جدید و بهبود یافته و خدمات سازگار با محیط زیست باشند، دارای رشد و سود قابل ملاحظه و همچنین توان رقابتی بالا در بین رقبای خود هستند.
تعریف بازاریابی سبز
بازاریابی سبز یک استراتژی بازاریابی است که از طریق ایجاد مزایای قابل تشخیص محیطی بر اساس آنچه که مشتری انتظار آن را دارد از محیط حمایت میکند. پلونسکی بازاریابی سبز را چنین تعریف میکند: بازاریابی سبز شامل تمام فعالیتهایی است که برای ایجاد و تسهیل مبادلات به منظور ارضای نیازها و خواستههای بشری طراحی میشود، به طوری که این ارضای نیازها و خواستهها با حداقل اثرات مضر و مخرب روی محیط زیست باشند. شرکتها از طریق بازاریابی سبز یک مزیت رقابتی را در مقابل شرکتهای غیر مسئول به دست می آورند.
کارتر و پلونسکی بیان کردهاند که بازاریابی سبز یک نوع بازاریابی یا ترفیع یک محصول بر پایه عملکرد محیطی آن یا بهبود وابسته است. اواخر دهه ۱۹۸۰ اولین مرحله بازاریابی سبز به وجود آمد، وقتی که مفهوم بازاریابی سبز جدید در صنعت مورد بحث قرار گرفته و معرفی شده است. ظهور پیش بینی شده جریان سبز بسیاری از بازاریان را برای به دست آوردن شکلهای متفاوت بازاریابی سبز در شروع اولین مرحله برانگیخت. تعداد بیشماری از بازاریان انتظار داشتند واکنشهای مثبت مصرف کننده را ایجاد کنند که به افزایشی در خوش نامی، سهام بازار یا فروش از فعالیتهای بازاریابی سبزشان تفسیر خواهد شد.
تاریخچه بازاریابی سبز
تاریخچه بازاریابی سبز به سال ۱۹۷۰ بر میشود. فارغ از توجهات دهه ۷۰، در اواخر دهه ۸۰ ایده ای به نام بازاریابی سبز ظهور کرد. در این موقع مرکز توجه مشتریان به سمت محصولات سبز گرایش پیدا کرد و پس از آن موضوع بازایابی سبز مطرح و پژوهشهای زیادی در کشورهای توسعه یافته انجام شد و تمرکز اصلی بازاریابی سبز در اواخر ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ درباره اندازه بازار سبز و خصوصیات مصرف کنندگان بود. اکثر شرکتها امروزه از خود می پرسند ما میتوانیم سبز، پاک و سودمند برای هر زمانی باشیم؟
بازاریابی سبز به عنوان یک گرایش مهم در تجارت پیشرفته مطرح شده است. تقاضا برای محصولات اکولوژیک و فعالیتهای تجاری پایدار دلایل متعددی داشت که از جمله آن میتوان به افزایش سطح آگاهیهای مشتریان درباره مسائل محیطی و قوانین سخت معرفی شده دولتهای ملی، به خصوص در کشورهای توسعه یافته صنعتی اشاره کرد. شروع فعالیتهای بازاریابی سبز با تمایل به سمت حرکتهای همه جانبه و گروهی باید باشد.
بازاریابی سبز یک ابزار پیچیده است که تمام سازمان و فعالیت های آن را برای رسیدن به موفقیت و مزایای بلند مدت در بر می گیرد. بازاریابی سبز فرایندی اجتماعی است که افراد و گروهها از طریق مبادله محصولات و ارزش آنها، نیاز و خواسته خود را از طریق یک روش اخلاقی که اثرات منفی بر محیط زیست را حداقل کند برآورده می کنند. بازاریابی سبز فرایندی مدیریتی است که مسئولیت آن شناسایی، پیش بینی و ارضای نیاز های مشتریان و جامعه به وسیله یک روش سودمند و پایدار است. هدف بازاریابی سبز وارد کردن موضوعات محیطی در تلاشهای بازاریابی است. فعالیتهای زیست محیطی به ندرت در همه معیارهای ارزیابی شرکت جای میگیرند. اکثر شرکتها از ابزارهای اندازه گیری سنتی (سود، ROI،سهم بازارو …) برای ارزیابی موفقیت نوآوری سبز استفاده میکنند. اگر چه امروزه برخی از شرکتها به دلایل بشر دوستانه به سمت سبز شدن میروند، با این وجود تعداد کمی از شرکتها سبز بودن را به عنوان یک فرصت استراتژیک درک کرده اند. با اینکه تقاضا ناپایدار بوده و شرایط و استانداردهای بازار، از یک بازار به بازار دیگر متفاوت است، بازاریابی سبز به یک اهمیت جهانی دست پیدا کرده است. مطالعات غربی نشان میدهند آگاهیهای محیطی مشتریان امریکا و اروپای غربی در دهه گذشته در حال رشد است و اخیراً مصرف سبز در مناطق آسیایی نیز آغاز شده است. بیان کردند زنان تمایل محیطی بیشتری نسبت به مردان دارند، تا جاییکه آنها محصولات سبز، بیشتر خرید میکنند و سهم بیشتری در تفکیک بستههای قابل بازیافت دارند، اما آنها تمایز مهمی بین دو جنس، یعنی مداخله در فعالیت برای نگهداری منابع یا مشارکت در گروههای محیطی پیدا نکردند.
قوانین جدید بازاریابی سبز
ارزش ها و معیارهای خرید مصرف کننده
از لحاظ تاریخی، معیار خریداری مصرف کنندگان صرفاً تمرکز در مورد قیمت، کارایی و راحتی است. اما امروزه مصرف کنندگان علاوه بر ویژگیهای قبلی محصولات به سایر ویژگیهای زیست محیطی همچون خصوصیات منابع، چگونگی تولید و بستهبندی و نیز دفع ضایعات و حتی در برخی موارد به جنبههای اجتماعی به عنوان مثال کارگران کارخانه، مزرعه و درمان و بهداشت و سایر موارد به عنوان یک ارزش و معیار انتخاب کالا یا خدمات توجه دارند.
ملاحظات چرخه زندگی
مصرفکنندگان امروز پیش از چک کردن قیمتها به دنبال نامهای تجاری آشنا هستند. آنها از اطلاعات بستهبندی بیشتر در جستجوی توصیف و شرح کالا که منعکس کننده بازتاب تجهیزات از مسایل زیست محیطی و اجتماعی یک محصول هستند، که میتواند در سراسر کل چرخه زندگی خود موثر واقع شود. به عنوان مثال استفاده از اسپریهای حشرهکش چه میزان به دستگاه تنفسی خود یا اثرات نامطلوب به چرخه زیست محیطی دارد؟ همه محصولات سبزتر که حاوی برچسبهای سازگاری با محیط زیست یا مزین به دعوت سبز بر روی آنهاست به عنوان یک مزیت بزرگ تلقی میشود. بسیاری از مصرف کنندگان تسلیم به شهرت تولید کننده و خردهفروشان دارای محاسن برچسبسازگاری با محیط زیست هستند. مصرف کنندگان میپرسند، این نام تجاری متعلق به چه کسی است؟ آیا این محصول را با استانداردهای بالای زیست محیطی و اجتماعی تولید می کنند؟
تقریباً همه ذینفعان شرکت است
انعکاس از آگاهی رو به رشد اجتماعی که در میان مصرف کنندگان امروز وجود دارد، ذینفعان شرکتهای بزرگ دیگر تنها به مشتریان، کارکنان و سرمایهگذاران محدود نمیشوند. امروز جامعه، محیط زیست، مربیان، کودکان و حتی کودکان به دنیا نیامده که وارثان نسل فعلی هستند جز ذینفعان شرکت شامل میشوند و حقوق خود را به شکل قانونی مطالبه میکنند.
چهار کلید برای بازاریابی موفق سبز
- اصیل، واقعی و صادقانه بودن حاکمیت یکی از ویژگیها برای بازاریابی سبز است؛ این به معنای واقعی کلمه شما تضمین میکنید که آنچه را شما ادعا میکنید به عنوان یک اصل بنیادی درهمه مراحل فرآیندهای کسب و کار باشد و مطمئن شوید که کدام کسب و کار سبز را انجام میدهید و کدامیک را نمیتوانید. اساس همه چیز در معاملات بازاریابی شما، استوار بر شواهدی از سیاستهای کسب و کار مطابق با ادعای شما ارزیابی میشود. به یاد داشته باشید آنچه شما انجام میدهید سازگار با محیط زیست باشد. این شرایط باید کسب و کار را برای ایجاد نوعی اعتبار نزد ذینفعان فراهم کند و به شما این امکان را میدهد تا در معاملات بازاریابی سبز موفق عمل کنید، و باعث توسعه فعالیت کسب و کار و افزایش وفاداری مشتریان و ذینفعان به کسب و کار شما شوند.
- آموزش مشتریان، آنچه شما نیاز دارید مشتریان درباره کسب و کار شما بدانند، این است که مشتریان، کسب و کار شما را درک کنند. آموزش مشتریان خود مطمئنترین راه برای ایجاد اعتماد به نفس و وفاداری به شرکت سبز شما میباشد. آموزش به عنوان یک کسب و کار سبز صرفاً یک موضوع تجاری نبوده بلکه به مردم اجازه میدهد تا بدانند که شما چه تدابیری برای حفاظت از محیط زیست انجام میدهید. از دیگر مزایا این است که مشتری آموخته که نوعی احساس اطمینان در مورد یکپارچگی عرضه و نمایش کالا با تبلیغات و ادعای فروش شرکت داشته باشد. همچنین مشتری و ذینفعان احساس امنتر از دریافت اطلاعات مستقیم درباره محصولات و خدمات از سوی عرضه کنندگان یا تولید کنندگان خواهند داشت.
- مشارکت فعال مشتری در آنچه که شما برای محیط زیست انجام میدهید. مشتری نقش فعال درباره آنچه که شما برای محیط زیست انجام میدهید داشته باشد. به رسمیت شناختن مشتری برای حمایت از مدلهای کسب و کار سبز، خود آرم و نشانی مشترک برای هر دو، فروشنده و خریدار، محصول و یا خدمات است. همچنین به موجب مشارکت آنان در فعالیتهای کسب و کار سبز باعث ایجاد یک مشتری ثابت و وفادار به نشان تجاری میشوند.
- پرورش آینده، افقی است که کلید ماندن را میگشاید. ساختن محیط امنتر، فرصت را برای رهبری کسب و کار سبز، در دهه آینده افزایش میدهد. بنابراین توجه به آینده و تمایلات شکل یافته در اطراف کسب و کار ما اعم از دوستان تجاری یا رقبا از اهمیت به سزایی برخوردار است. داشتن ایدههای جدید و نوآورنه میتواند در رهبری کسب و کار سبز موثر باشد. موفقیت در کسب و کار نیازمند توجه و دقت بر روی فرصتهای خالی و باز در بازار تجارت می باشد.
مزیتهای بازاریابی سبز
فرصت کلیدی که از بهکارگیری بازاریابی سبز به وجود میآید یک میدان بازی جدید با رقبای اندک است. در سبز شدن، یک شرکت میتواند چندین امتیاز از جمله بهبود منابع کارا، پایین آوردن هزینههای ساختاری شرکت و بهبود موقعیت رقابتی را داشته باشد.
رفتن به سمت سبز شدن مزیتهای زیر را دارد:
الف- باعث بهبود کارایی منابع میشود، بنابراین سبب کاهش هزینه در ساختار شرکت میشود و موضع رقابتی شرکت را نسبت به رقبا بهبود میبخشد.
ب- سبز بودن شرکت را قادر میسازد که از طریق تحویل محصولات جدید یا ارایه مزیتهای اضافی برای محصولات جاری، خود را از رقبا برجستهتر جلوه دهد. این امر باعث خواهد شد که ارزش شرکت برای مشتریان افزایش یابد و وفاداری مشتری را افزایش داده و در نهایت سودآوری افزایش خواهد یافت.
چالشهای بازاریابی سبز
بازاریابی سبز مواجه شدن با چالشهای مخصوص تعیین شده به وسیله متغیرهای تقاضا، درک نیازهای مشتریان مخالف و هزینههای بالا است. فاصله بین طرز تلقی محیطی و رفتار خرید سبز یک چالش مهم در بازارهای محصولات سبز است. پنج عامل فعالیت بازاریابی را که منجر به شکست بازاریابی سبز در یک دوره زمانی میشود را شناسایی کردند که شامل:
چرخه سبز : داشتن یک نگرش واکنشی به وسیله استفاده روابط عمومی برای تکذیب یا بیاعتباری یا انتقاد عمومی از فعالیتهای سبز شرکت
فروش سبز: داشتن یک نگرش فرصتطلبانه با اضافه کردن برخی ادعاهای سبز برای محصولات موجود با تمایل به فروش بالاتر
محصول سبز: علاقهمندی مناسب به این که سبز سازی منجر به ذخیره هزینه میشود.(سود کوتاه مدت یک هدف کلیدی برای اکثر شرکتها و مدیران بازاریابی است.)
بازاریابی کارگشا: توسعه نوآوری محصولات سبز برای بازار بدون درک واقعی درباره تقاضای واقعی مشتریان
بازاریابی مقبول: استفاده از نمونه مقبول با کاربرد یا انتظار تدوین قانون محیطی نسبت به یک فرصت برای ترفیع گواهینامههای سبز شرکت بدون نوآوری
سطوح بازاریابی سبز
منون در سال ۱۹۹۷ بیان کرد که اقدامات بازاریابی سبز در سه سطح در شرکت انجام میگیرد. این سطوح عبارتند از: سطح استراتژیک، سطح شبه استراتژیک و سطح تاکتیکی. در سطح استراتژیک تغییرات اساسی در فلسفه شرکت انجام میگیرد. سبز بودن استراتژیک اغلب نیازمند تغییر در ذهنیت و رفتار و تاکتیکهای شرکت است. سبز بودن در سطح شبه استراتژیک باعث انجام تغییراتی در رویههای شرکت میشود. در سبز بودن تاکتیکی در فعالیتهای عملیاتی تغییراتی صورت میگیرد. مانند تغییر در ترفیعات و تبلیغات این سه سطح به منظور شناسایی میزان تغییری که شرکت بایستی انجام دهد میتوانند مورد استفاده قرار گیرند و ممکن است میزان تعهد نسبت به فعالیتهای محیطی مختلف را نشان دهند. فعالیتهای استراتژیک محیطی نیازمند سرمایهگذاری مالی بلند مدت در بخشی است که شرکت در آن فعالیت میکند. در صورت اجرای مؤثر سبز بودن استراتژیک به ندرت احتمال دارد که به طور ظاهری به آن نگریسته شود. در سطوح مختلف سبز بودن باید مشخص شود که دقیقاً چه فعالیتهای باید انجام گیرد. سبز بودن استراتژیک ممکن است در یک ناحیه به طور مؤثر بر دیگران نفوذ کنند و این احتمال هم وجود دارد که در نواحی دیگری چنین توانی را نداشته باشد. بنابراین، اگر چه سبز بودن استراتژیک از نظر استراتژیک لازم نیست در تمامی فعالیتهای بازاریابی گنجانده شود، ولی در بخش تولید، یک مبحث استراتژیک است.
قالببندی در مقابل نقطهگذاری
قوانین میتواند در قالبی آشنا، قابل درک و در دسترس ارایه شود و یا در مقابل میتواند بازدارنده، ترسناک و بیگانه به نظر برسد. در واقع هر آنچه که در قالبی قابل قبول ارایه شود مورد پذیرش خواهد بود. نقطهگذاری شامل مشخص کردن اقدامات خاصی است که توسط یک شرکت انجام میشود و هدف آن قرار دادن شرکت در موقعیت بیگناهی نیست اما نشان دادن تلاشهای شرکت حائز اهمیت است.
بر چسب محیط زیستی در مقابل علتمداری
هر دو این استراتژیها شامل مشارکت با عنصر دیگری است که همخوانی بیشتری با محیط زیست دارد. بر چسب زیست محیطی به مشتریها اجازه میدهد که محصولات را دسته بندی و کمک کند تا از انواعی که دوستدار محیط زیست نیستند اجتناب کنند. راهبرد علتمدار شامل شراکت با یک سازمان با اهداف خاص، مثل خیریه است. با حمایت از محصولات سایرین، شرکت میتواند از ارزشگذاری خود پرهیز کند.
کمتر در برابر بیشتر
راهبرد کمتر به معنای کاستن از عناصری است که بر کارکرد محصول تاثیر نداشته و پول مشتری را ذخیره میکند. این استراتژی بر تمایل کلی مشتری افزوده و تنها مسائل زیست محیطی را مد نظر ندارد. این استراتژی عموما توسط مارکهای معروفتر استفاده شده و بر ارزش محصول میافزاید.
آموزش در مقابل تلقین
استراتژی آموزش در تلاش است تا با آموزش عمومی، تغییرات را ایجاد کرده و به این ترتیب مشتری بتواند انتخاب بهتری داشته و در مسائل زیست محیطی با روشهای متنوعی مشارکت داشته باشد. تلقین به معنی سازماندهی مردم به سمتی است که بازاریابی را از زاویه رقابتی تبلیغات ببینند. هدف در واقع تغییر یک موقعیت خاص به شکلی است که عادی به نظر رسیده و مردم عادی در آن مشارکت داشته باشند.
راهبرد گزینش در مقابل تجمیع
راهبرد گزینش با استفاده از افراد معروف سعی در جذاب کردن انتخابهای سبز برای عموم مردم دارد. از جنبه جذابتر کردن محصولات سبز، چه از نظر طراحی و چه از نظر کارکرد، اقدامات هم گامی صورت میگیرد. این راهبرد در کنار مصرف گرایی در مقابل راهبرد تجمعی قرار دارد که خلاقیت، جذابیت و کاربردی بودن را با هم تجمیع کرده و در عین حال بر موضوع پایداری و تداوم تاکید دارد.
سنت در مقابل مدرنیته
انواع جدید سنتهای متداول میتواند برای ترغیب مردم به سازگاری با روشهای جدید زندگی از طریق تولید محصولات سبز و شیوه زندگی عادیتر به کار گرفته شود. استراتژیهای مدرن شامل تبدیل یک مارک سبز به یک مارک جالب با وام گرفتن استراتژیها از صنعت مد است.
ذخیره در مقابل تسهیم
این راهبرد منابع را تجملی و مناسب ذخیره میداند و خرید محصولات لوکس با دوام را به جای محصولات کم کیفیت یک بار مصرف تبلیغ میکند. فرهنگ تا حدی مصرف را تبلیغ میکند، به این ترتیب که ما ریخت و پاش میکنیم تا ثابت کنیم که فقیر نیستیم. استراتژی تسهیم با ایده تسهیم و کرایه سعی در کاهش مصرف و ریخت و پاش دارد.
عوامل بازاریابی که منجر به شکست بازاریابی سبز شدهاند
از جمله موانع عمده واکنش در مقابل بازاریابی سبز، بدبینی مصرف کننده درباره محصولات سبز، ادعاهای سبز و قصد شرکتها از این فعالیتها بود. پیتی و کرانی(۲۰۰۵) پنج عمل بازاریابی را که به شکست بازاریابی سبز در طول این دوره منجر شد چنین بیان میکنند.
- برگرداندن سبز: یک رویکرد واکنشی با استفاده از روابط عمومی برای انکار یا بیاعتبار ساختن بدبینیهای عمومی در مقابل فعالیتهای شرکت.
- فروش سبز: بدست آوردن یک رویکرد فرصتمدار از طریق اضافه کردن بعضی ادعاهای سبز در محصولات موجود با هدف بالا بردن فروش.
- حاصل سبز: مشتاق شدن درباره محیط فقط وقتی که سبز شدن می تواند هزینهها را کم کند(مانند برچسب انرژی و مواد مصرف شده غیر مؤثر، کاهش بسته بندی و غیره)
- بازاریابی کارآفرین: توسعه محصولات سبز نوآور برای بازار بدون درک این مطلب که واقعاً مشتریان چه چیزهایی را میخواهند.
- بازاریابی تسلیم: استفاده از پذیرش ساده با قوانین مورد انتظار و اجرا شده محیطی به عنوان یک فرصت برای ترفیع اعتبارنامههای سبز بدون پیش قدمی برای واکنش نشان دادن به قوانین.
از دید مشتری سه عنصر در افزایش مصرف سبز تأثیر دارد:
- صحت اطلاعات برچسب ها: برچسبهای محیطی به عنوان راهنمای مصرفکنندگان در انتخاب محصولاتی که دوستدار محیط هستند عمل میکنند. که اغلب توسط شرکتها برای متمایز کردن محصولاتشان، تعیین جایگاهیابی محصولات و برقراری پیغام دوستدار محیط بودن استفاده میشود. یکی از راههایی که بازاریان میتوانند مزایای کالاهای محیطی را برسانند ادعاهایی است که بر روی برچسب ها نوشتهاند مثل ” دوستدار محیط” یا ” محافظ محیط” یا “قابل بازیافت” یا “قابلیت تجزیه پذیری” یا “دوستدار اوزون” . ولی گاهی در صورت اغراق تأثیر منفی خواهد داشت. در تحقیقاتی که انجام شده است مشخص شده است که بعضی از اطلاعات باعث برداشت نادرست و گاهی هنگامی که ادعا شده است همه محصول، دوستدار محیط است تنها بخشی از آن چنین ویژگی دارد.
- آگاهی مصرف کنندگان درباره برچسبها: به طور کلی مصرف کنندگان در مورد انواع شیوههای برچسب زدن توسط شرکتها آگاهی ندارند تا زمانی که مصرف وجود دارد آلودگی نیز وجود دارد اما در محدوده مجاز باید باشد. اگر مصرف کنندگان درباره محیط و اعلامیههای آلودگی، علت آنها و تأثیرشان بر محیط آگاهی داشته باشند، سپس سطح آگاهی آنها افزایش مییابد و بنابراین باعث ارتقاء امیدبخش گرایش به محصولات سبز میشود. وظیفه بازاریابان، نشر اطلاعاتی از طریق نشانهها و هم از طریق اطلاعات روی برچسبها است. مهمترین مشکل نشر اطلاعات این است که بازاریان تا کنون نتوانستهاند به طور رضایت بخشی جزئیات اطلاعات که وابسته به درک اطلاعات برچسبها است را برسانند. با این حال هرچه سواد مصرفکنندگان درباره موضوعات محیطی بیشتر باشد لزوماً به معنی خرید سبز آنها نیست. آگاهی محیطی قصد ایجاد آگاهی درباره مارک تجاری و در صورت امکان گرایش مثبت به مارکهای تجاری سبز را دارد. در صورتی که برچسبهای محیطی کمک به تعیین ویژگیهای سبز محصولات میکنند.
ادراک مشتری از شرکت: علاوه بر اطلاع رسانی برچسبها، شرکت نیز میخواهد مسئولیت محیطی و اجتماعی خود را نشان دهد. درک مصرف کنندگان درباره استراتژیهای شرکت نسبت به مسائل محیطی انتظار میرود که در شکلبندی ادراک کلی آنها درباره محصولات سبز نقش داشته باشد. محققان فهمیدهاند که مصرف کنندگان بیشتر بر اساس نقش اجتماعی شرکتها خرید میکنند.
دکتر هومن درخشانیان
منبع:admark.ir