عوامل موثر در بهرهوری
عوامل موثر در بهرهوری سازمانهای دولتی را میتوان به دو دسته: عوامل برون سازمانی و درون سازمانی تقسیم کرد. ذیلاً این دو دسته عوامل بحث خواهد بود.
الف: عوامل برون سازمانی: عواملی که خارج از سازمانهای دولتی میباشند و بهرهوری آنها را تحتتاثیر قرار میدهند، عوامل برون سازمانی میباشند. مهمترین عوامل برون سازمانی به قرار زیر میباشند:
۱- عوامل فرهنگی: فرهنگ به عنوان عاملی حیاتی باعث هدایت رفتارها در اعضای جامعه میشود. فرهنگ حاکم بر جامعه به عنوان چتری کلیه رفتارهای ما را شکل میدهد. بحث بهرهوری بدون توجه به فرهنگی که در آن زندگی میکنیم امری بیفایده است. چنانچه در فرهنگسازی معیارهایی را ایجاد نمائیم که در تضاد و تقابل بهرهوری قرار گیرند چگونه میتوانیم با شعار بهرهوری به جلو حرکت نمائیم. اگر در فرهنگ جامعه بهرهوری معادل استثمار افراد تلقی شود بنابراین بهرهوری در مقابل اهداف فرهنگی قرار خواهد گرفت. ارزشها، عادات و سایر مقولههای فرهنگی با کار درست و درست کارکردن ارتباطی تنگاتنگ دارند. جامعهای که در آن توفیقطلبی، خلاقیت، نوآوری، جلوگیری از ریخت وپاشها(سازمانی)، دوری از اسراف و تبذیر منابع و استفاده بهینه از زمان به عنوان ارزشهای ماندگار تلقی میشوند راهی آسان بسوی روزهای بهتر از گذشته را پیش روی دارد.
۲- عوامل اقتصادی: نوسانات و تغییرات اقتصادی کشور، مانند: سطح عمومی پرداخت حقوق و دستمزد در کشور، شرایط عمومی اقتصاد جامعه، مانند: بیکاری و تورم میتوانند در سطح بهرهوری تاثیر داشته باشند. به طور مثال: در شرایط تورمی بدلیل کاهش ارزش پول رایج کشور افراد مجبور به کار بیشتر خواهند شد. پدیده چندشغلی، موجب کاهش بهرهوری خواهد شد.
۳- عوامل اجتماعی: وجود روابط اجتماعی مبتنی بر همکاری و مودت، انضباط اجتماعی، سطح آموزش عمومی جامعه، ترکیب جمعیت، نرخ رشد جمعیت، سطح سواد و بهداشت و نرخ بیکاری در بهرهوری سازمانها موثر میباشند.
ب- عوامل درون سازمانی: عواملی که داخل ساختمانهای دولتی میباشند و بهرهوری آنها را تحت تاثیر قرار میدهند، عوامل درون سازمانی میباشند. مهمترین عوامل درون سازمانی به شرح زیر میباشند:
۱- نیروی انسانی: ارتباط بهرهوری سازمان با نیروی انسانی انکارناپذیر است. زیرا عوامل مادی در دستان توانمند انسان قالبریزی میشوند. انسان صاحب دانش و تخصص است که میتواند از منابع سازمان بهترین استفاده را نماید. بنابراین انسان بهرهور انسان با کیفیت است و انسان باکیفیت، انسان بادانش و تخصص است.
۲- فضای سازمان: استقرار تجهیزات، ابزارها و ماشینآلات سازمان و طرز قرارگیری افراد در مکانهای سازمان میتواند در چگونگی انجام کارهای سازمان تاثیرگذار باشد.
۳- حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد پرداختی کارکنان باید در آنها ایجاد انگیزه لازم را فراهم آورد. به عبارت دیگر کارکنان باید مقدار حقوق و دستمزد پرداختی را با کار انجام شده خود مرتبط و منصفانه بدانند. معمولاً در نظام پرداخت بخش دولتی افزایش حقوق کارکنان ثابت و یکسان به صورت سالانه انجام میشود و آن عملاً رابطهای با عملکرد کارکنان ایجاد نمیکند. تحقیقات بسیاری ارتباط بین حقوق و دستمزد و افزایش کارایی و بهرهوری را در سازمان نشان داده است. پرداختهای سازمان به کارکنان باید بر اساس عدالت باشد. آنچه به عنوان معیار انگیزشی در حقوق و دستمزد به حساب میآید درک عادلانه و منصفانه بودن حقوق و دستمزد از جانب کارکنان است.وجود نظام پرداختی که کارکنان منصفانهبودن آن را بخوبی لمس و حس نمایند از اهم امور در جهت افزایش بهرهوری به حساب میآید.بطورکلی افراد بر اساس تئوری برابری آدامز که یکی از تئوریهای فرایندی انگیزشی است دادههای خود را(تحصیلات، تجربه، کوشش و وفاداری) را با ستادههایی که از سازمان دریافت میکنند که مهمترین و مشهودترین آن نزد افراد حقوق و دستمزد میباشد، مورد بررسی قرار میدهند و بعد با مقایسه ستادههای دیگری و دادههای خود با دادههای دیگری، اگر احساس عدالت در آنها انگیزش ایجاد خواهد شد.
۴- آموزش کارکنان: آموزش و پرورش کارکنان برای توانمندسازی کسانی که در دستگاههای دولتی مشغول هستند، امروزه در سراسر جهان یکی از برنامههای راهبردی مدیریت دولتی شناخته میشود، این بدان دلیل است که همهچیز به کیفیت آن گره خورده است. شرکت ای بی ام(IBM) در سال ۱۹۸۵، ۲ میلیارد دلار بابت برنامههای آموزش کارکنان خود اختصاص داد، جالب توجه است که سود خالص ای بی ام در آن سال ۶ میلیارد دلار بود. کارکنان ژاپن بطور متوسط سالیانه ۲۸ روز در کلاسهای ضمن خدمت شرکت میکنند. آمار و ارقام توجه به آموزش نیروی انسانی در کشورهای راقی نشاندهنده اهمیت آن در توسعه بهرهوری میباشد. بقول حکیم و دانشمند چینی کنفوسیوس« اگر برای یکسال میوه میخواهی گندم بکار اگر برای ده سال میوه میخواهی درخت بکار و اگر میخواهی برای صدسال زندگیت تامین باشد در فکر ساختن انسان باش» و یا اشاراتی که اندیشمندان ایران زمین در باب اهمیت آموزش و فراگیری دانش نمودهاند، که نمونهای از آن به قرار زیر است:
چون جهان سراسر آگهی است آنکه بیجان است از دانش تهی است
اعتلای جان چوای دل آگهی است هر که آگهتر بود جانش قوی است
(جلال الدین مولوی)
۵- تکنولوژی: انتخاب و بکارگیری تکنولوژی مناسب بعنوان ابزار و روشهایی که انجام کار را موجب میشوند در افزایش و یا کاهش بهرهوری موثر هستند. انتخاب ابزار، ماشینآلات، روشها و سایر ابزارهای تولید کننده کالا و یا ارائه دهنده خدمات در کاهش هزینهها و افزایش ستادههای سازمان میتوانند موثر باشند.
۶- تشویق و پاداش: کارکنان باید برای انجام کارها بنحو مطلوب و تداوم در بهتر انجام دادن کار پاداش مناسب دریافت نمایند. مدیران در خیلی مواقع به این موضوع که پاداش هرچند کوچک بر عملکرد کارکنان تاثیر دارد، واقف نیستند. در این رابطه مثالی از نظر خواهد گذشت: فرض کنید برای انجام بخشی از کارهای سازمان از استراحت خود و خانوادهتان چشمپوشی نمودهاید و بعد از پایان آن کار جهت تحویل به مدیر خود مراجعه میکنید، مدیر شما حتی زحمت لبخندزدن و تکان دادن سر و یا یک ابراز احساسات ساده را نیز به خود نمیدهد. آیا شما در انجام مناسب کارهای محوله همانند گذشته عمل میکنید و یا دلسرد میشوید؟ بسیاری پژوهشها نشان میدهد عدم دریافت پاداش برای عملکرد شغلی استمرار در انجام کارها به نحو مطلوب را کاهش میدهد. مدیران شاید بر این باور باشند که حقوق و دستمزد دریافتی کارکنان پاداشی همیشگی و مناسب برای آنها است. درست است که حقوق و دستمزد بعنوان یک عامل مهم در نگهداری و عملکرد کارکنان موثر است اما کارکنان خواهان دریافت پاداشهای مختلف و متنوعی در ارتباط با عملکرد خود میباشند. پاداش میتواند مادی و غیرمادی باشد. پاداش شامل بسیاری موارد ساده همانند: لبخندزدن، تشکرکلامی، سرتکان دادن به معنای رضایت و… میباشد. بر مدیران است تا با استفاده از مشوقها و پاداشهای متنوع و مختلف عملکرد مطلوب در سازمان را توسعه دهند.
۷- فرهنگ سازمان: فرهنگ سازمان نقش مهمی در ارتقاء و یا کاهش بهرهوری سازمان : میتواند ایفا نماید. فرهنگ سازمان میتواند تشویق کننده تنبلی وتنپروری و یا پرکاری و تلاش، کیفیت و دقت در انجام کارها و… باشد. فرهنگ سازمان میتواند مانع بهرهوری و یا تسهیل کننده آن در مجموعه سازمان باشد.
پاسخ به سوالاتی که به صورت نمونه ذیلاً میآید نشان دهنده توجه و یا عدم توجه فرهنگ حاکم سازمان به بهرهوری میباشد.
– نگرش مدیران نسبت به افزایش بهرهوری چیست؟
– اندیشه و نگرش کارکنان نسبت به کار، سازمان و ارتقاء و توسعه جامعه چگونه است؟
– آیا کارکنان نسبت به کار، سازمان و جامعه علاقهای دارند؟
– آیا روشهای سازمان در جهت اهمیت دادن به نیروی انسانی است؟
– آیا نیروی انسانی سازمان در تصمیمات مشارکت داده میشود؟
– آیا عملکرد خوب در سازمان مورد تشویق قرار میگیرد و پاداشی به آن داده میشود؟
– آیا جلوگیری از اسراف در کارکنان رواج دارد؟
و…پاسخ به موارد فوق گوشهای از جنبههای بسیاری هستند که فرهنگ سازمان را تشکیل میدهند. داشتن فرهنگ سازمانی که در راستای افزایش بهرهوری حرکت نماید، میتواند بهبود بهرهوری را برای سازمان و ارتقاء سطح زندگی را در جامعه به ارمغان آورد.
۸- کیفیت زندگی کاری: کیفیت زندگی کاری اشاره به کوشش روانشناسان، جامعهشناسان و سایر دانشمندان علوم اجتماعی در راستای توجه به نیازهای انسانی و قرار دادن آنها در محتوی شغلی است. یعنی علاوه بر تخصصی کردن کارها که مرهون زحمات افرادی همچون آدام اسمیت و فردریک تیلور میباشد توجه به نیازهای روانی کارکنان را موردنظر قرار میدهد. بحثهای طراحی مجدد مشاغل که با برنامههای گردش شغل، گسترش شغل و غنیسازی شغل برای ایجاد کیفیت زندگی کاری معنا مییابد، همه برای بهبود کیفیت و کمیت کارهایی است که توسط کارکنان صورت میگیرد. از دیگر برنامههای کیفیت زندگی کاری ایجاد محیط کاری بدور از تنشهای عصبی، ایجاد روابطی مبتنی بر صمیمیت، اجازه ابراز عقیده به کارکنان و مشارکت آنها در تصمیمات میباشد. بطورکلی سازمانی که برنامههای کیفیت زندگی کاری را دنبال میکند، افزایش و بهبود بهرهوری را درون خود شاهد خواهد بود.
۹- سبک و روش مدیریت: سبک و روش مدیریت سازمان با بهرهوری ارتباطی مستقیم دارد. بطور مثال، روش و الگوی مدیریت مکانیکی در کوتاه مدت بهرهوری را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد و شاخصهای بالای بهرهوری را در کلیه عوامل(تولید و خدمات) نشان خواهد داد. اما در این روش(مدیریت) رشد بهرهوری پایدار نخواهد بود و بزودی از سرعت و پایداری آن کاسته خواهد شد. در روش مدیریت ارگانیکی علیرغم اینکه در ابتدا شاهد رشد چشمگیری در بهرهوری نخواهیم بود اما در بلندمدت شاهد رشد شاخصهای بهرهوری در سازمان خواهیم بود. پژوهشها نشان میدهد اگر خواهان رشد بهرهوری در کوتاه مدت هستیم روش مکانیکی پاسخگو میباشد، اما اگر رشدی مستمر و پایدار در بهبود و ارتقاء بهرهوری را میخواهیم باید از روش ارگانیکی در سازمان استفاده نمائیم این مطلب در دو نمودار شماره ۱و۲ قابل مشاهده است. البته بیان این نکته لازم است که تغییر سبک مدیریت در سازمان امری دلخواه و تصادفی نمیباشد بلکه شرایطی در ایجاد آن دخیل است که ما را در انتخاب سبک و سیاق مدیریت هدایت میکنند. بطور مثال توانایی نیروی انسانی، تکنولوژی و… میتوانند در انتخاب سبک مدیریتی تاثیرگذار باشند.
بهرهوری و مدیریت دولتی نوین
در دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ نگرش جدیدی در مدیریت دولتی پا به عرصه وجود نهاد. این نگرش برای پاسخگویی و مقابله با نارسائیهایی که نگرش سنتی و کلاسیک مدیریت دولتی با آن روبرو بود، ایجاد شد. این نگرش با عناوین مختلفی همچون:«مدیریت گرایی»،«مدیریت دولتی نوین»،«اداره امور دولتی براساس بازار»، و یا«دولت کارآفرین» یاد میشود.مدل سنتی اداره در دهههای اخیر کارایی مناسب خود را از دست داده است. بطوریکه بکارگیری آن موجب افزایش روزافزون هزینهها، نارضایتی ارباب رجوعان، سردرگمی در انجام کارها، افزایش ضایعات کاری، ریخت و پاشها و… شده است.مدیریت گرایی یا مدیریت دولتی نوین روشی است که در جستجوی بکارگیری روشها، فنون و ابزارهای مدیریتی در بخش دولتی است. بطوریکه سازمانهای دولتی نیز مانند بخش غیردولتی با کارائی و بهرهوری مناسب به ارباب رجوعان ارائه خدمت نمایند. این نگرش تاکید بر: برنامهریزی منابع انسانی، سنجش عملکرد کارکنان بر اساس استانداردها و شاخصهای تعیین شده، تاکید بر نتایج، کاهش تصدیگری دولت، ترویج نظم و انضباط در سازمان و… در بخش دولتی دارد.مدیریت دولتی نوین برای افزایش بهرهوری در بخش دولتی به دنبال دستیابی به اهداف زیر است:
۱- این مدل دستیابی به نتایج را به جای توجه به فرایند که در الگوهای سنتی اداره امرو عمومی مرسوم بود، مورد عنایت قرار میدهد. این امر مستلزم ایجاد استانداردهای مشخص عملکردی میباشد که بتوان سازمانها را براساس آن مورد قضاوت و ارزیابی قرار داد.
۲- ایجاد انعطاف در قوانین و مقررات و کاهش آنها و بطور کلی ایجاد انعطاف در شرایط کاری برای انجام بهتر کارها در دولت باید مقررات زدایی را بکار بگیریم. اگر مقرراتزدایی در بخش خصوصی به این دلیل که انرژیهای کاری اعضای خود را آزاد میکند، دارای معنا میباشد در این صورت امکان دارد مقررات زدایی بخش عمومی به نیروبخشیدن آن کمک نماید. کارکنان بخش دولتی باید در انجام امور احساس آزادی عمل بیشتری نمایند. بیشتر افراد، کارکردن در محیطی که در آنجا هر ابتکاری با تردید نگریسته میشود و هر تصمیم بحثانگیزی محکوم میشود را دوست ندارند. در سالهای زیادی مشاهده میشود، دولت در گسترش سیستمهای کنترل مدیریت و افزایش فزاینده فرایندهای مشروح اداری درگیر شده است. این فرایندهای مدیریت برتری را ایجاد نکرده است، بلکه بجای آن بارمدیریتی را ایجاد کرده است. این حرکتها محتوی را در هم میشکند، سازمانها و کارمندان آن بیاعتبار میشوند، عناصر اصلی هدایت سازمان دچار مشغله فکری بیثمر میشوند و مشاهده میشود سیستمهای مدیریتی، کمکی به مدیریت نمیکنند. باید از نگرش کنترلی به سوی این نگرش معطوف شد که«چگونه میتوانم به انجام ماموریت این سازمان، کمک کنم؟» ترویج شعاری که هربوروکرات را به«رفتن به وسیله کتاب(مقررات)» تشویق میکند باید کمرنگ شود.
۳- پاسخگو و مسئول نمودن کارکنان و سازمانها. ابتدا لازم است مفاهیم مسئولیت و پاسخگوئی مورد بررسی قرار گیرد. در فرهنگهای لغات مسئولیت به صورت موظف بودن، مورد سوال بودن در مورد انجام کاری، تعریف شده است و پاسخگویی اینگونه تعریف شده است:«فرایندی که ضمن آن همه اعضاء سازمان در برابر اختیارات و وظایف محوله باید جوابگو باشند». از نظر اداره امور عمومی، پاسخگویی یعنی«کارکنان سازمان در هر رتبه و مقامی باید سرزنش و یا ستایش ناشی از اخذ یک تصمیم یا انجام یک اقدام را بپذیرند». بنابراین کارکنان در هررده سازمانی در برابر یک مقام ارشدتر از خود در برابر اقداماتشان پاسخگو میباشند. اما مسئولیت:«هر شخصی که دارای زیردست میباشد در برابر اقدامات آنها مسئول است». به عبارت دیگر پاسخگوئی فردی است، اما مسئولیت جمعی است، در پاسخگوئی، کارکنان در برابر اقدامات خود مسئول میباشند اما در مسئولیت مدیر برای اقدامات زیردستان مسئول شناخته میشود. بطور مثال: وزیر، مسئول اقدامات و کارهای انجام شده توسط کارکنان وزارتخانه خود میباشد. لازمه یک جامعه مردمسالار، پاسخگوبودن مشخص و مناسب سازمانهای دولتی در برابر مردم است. مردمی که دولتمردان را به عنوان نمایندگان خود برای اداره امور عمومی جامعه برگزیدهاند. الگوی مدیریت گرایی یکی از جهتهای خود را حرکت به سوی«پاسخگویی فعال» قرار داده است. پاسخگویی در برابر نتایج کار و روشن بودن مسئولیت مدیران، کارکنان، مدیران و سازمانها را هوشیار میکند تا در انجام کارهای خود دقت لازم را مبذول دارند. افراد وسازمانهایی که دچار ابهام در مسئولیت و پاسخگویی هستند عدم کارایی و اثربخشی در انجام امورآنها بخوبی مشاهده میشود. چه بسیار کشورهای جهان سوم بدلیل مبتلابودن به این نقیصه، سازمانهای دولتی آنها از بهرهوری مطلوب به دور است.
۴- واگذاری بخشهای زیادی از وظایف دولت بصورت قرارداد به پیمانکاران بخش خصوصی بطوریکه دولت امور تصدیگری خود را کاهش دهد و حاکمیت خود را تقویت نماید. برخی از دانشمندان اداره در راستای حمایت از این مفهوم بیان میکنند:«هدایت کردن قایق به جای پاروزدن»
۵- مورد توجه قراردادن ارباب رجوعان. اغلب ادارات دولتی با پیروی از الگوی سنتی اداره در ارائه خدمات کیفیت مطلوب را رعایت نمیکنند. ارباب رجوعان، چه بسیار با کارکنانی مواجه میشوند که نسبت به انجام کار آنها بیتفاوت هستند. اما الگوی مدیریت دولتی نوین یکی از عوامل رسیدن به بهرهوری سازمانی را عنایت و توجه به ارباب رجوع میداند. یکی از عوامل سنجش اثربخشی سازمانهای دولتی سنجش کیفیت خدمات دولتی به ارباب رجوعان است. برای سنجش رضایت یا عدم رضایت آنها میتوان از طریق صندوقهای پیشنهادات، ایجاد نظام پیگیری شکایات، اختصاص خطوط تلفن آزاد، مصاحبه با ارباب رجوعان و یا نظرسنجی از ایشان رضایت یا عدم رضایت آنها را دریافت کرد.
۶- تفویض بیشتر اختیارات در واگذاری اختیارات به نکات زیر توجه شود:
الف- به کسانی که نزدیک به امور و فعالیتهای سازمان هستند، قدرت تصمیمگیری را بدهید. سطوح مدیریت را کاهش دهید. زیرا هم موجب افزایش هزینههای سازمان میشود و هم در حصول به اهداف اختلال ایجاد مینماید.
ب- کارکنان را آموزش دهید تا آنها بتوانند با استفاده از تکنولوژی به روز کارها را به بهترین شکل ممکن و در سرعت کمتری انجام دهند.
پ- مدیریت رده بالای سازمان باید پشتیبان تصمیات کارکنان رده پایین سازمان باشد.
۷- توجه به کارائی در بخش دولتی، کارایی منحصر به بخش خصوصی و صنعت نمیباشد بلکه بخش اداره امور دولتی و خدمات نیز باید کارایی را مدنظر قرار دهند. هرچند ممکن است در خیلی مواقع بدلایل: سیاسی و استراتژیک اثربخشی اولویت خود را برکارایی در امور دولتی تحمیل نماید. تحقق کارایی در دولت با رعایت موارد زیر تسهیل میشود:
الف- حذف برنامههای تکراری بدون ثمره و نتیجه، همچنین حذف برنامههایی که بخش زیادی از درآمد عموم مردم به آنها تعلق میگیرد اما حاصل و سود آن نصیب بخش قلیلی از افراد جامعه میشود.
ب- کاهش هزینههای مربوط به دریافت مالیات و سایر درآمدهای دولتی از طریق استفاده از ابزارها وروشهای مناسب و فرهنگ سازی.
پ- استفاده از روشهای نوین در ارائه خدمات
ت- حذف مقررات زائد اداری که موجب بیشتر شدن گردش کارها و سردرگمی ارباب رجوع میشود.
ث- تشویق روشهای بازرگانی و رقابتی در بخش دولت.
ج- تاکید بر ارائه فراوردههای«مطلوبتر و باارزشتر»
چ- ایجاد زمینههایی که موجب خلاقیت و نوآوری در کارکنان میشود.
ح- واگذاری قدرت تصمیمگیری در پایین بودن سطوح ممکن سازمان.
۸- حرکت به سوی جداسازی واحدها در بخش دولتی، تقسیم واحدهای بزرگ دولتی به واحدهایی کوچک موجب استفاده از مزیت فرانشیز، مدیریت بهتر واحدها و افزایش کارایی در بخش دولتی میشود.
۹- تاکید بیشتر بر نظم و انضباط و جلوگیری از اسراف منابع انضباط کارکنان و دقت در استفاده منابع و جلوگیری از ریخت و پاشهای اضافی میتواند موجب بازده بیشتر با منابع کمتر در بخش دولتی شود.
بهرهوری و تئوری انتخاب عمومی
تئوری انتخاب عمومی را میتوان یکی از حرکتهای بخش عمومی به سوی ارتقاء بهرهوری دانست. این تئوری با واقعگرایی بیشتر و دورشدن از آرمانگرایی اداره امور دولتی سنتی یا کلاسیک(مفاهیمی که در دیدگاههای ماکس وبر، گودنو و ویلسون قابل مشاهده است) خواهان جهشی بسوی بکارگیری بهتر منابع است.تئوری انتخاب عمومی بدنبال حداکثر نمودن حق انتخاب افراد در بوروکراسی است الگوی سنتی بوروکراتیک فاقد مشوقهای لازم جهت تحریک افراد میباشد. الگوهای سنتی تا حد زیادی آزادی فردی را محدود میکنند. همچنین قدرت بوروکراسی انتخاب را از افراد میگیرد. براساس این تئوری فرد اقدام کننده عقلایی است و در تصمیمگیریها در جستجوی یافتن بیشترین سود و کمترین هزینه است. افراد برطبق این تئوری نفع طلب، خودخواه و در رفتار با آنها این مساله مشاهده میشود. این مفروضات را میتوان در انواع محیطها از جمله در بوروکراسیها بکار گرفت. براساس اصول استاندارد رفتار عقلایی بوروکراتها نیز بدنبال به حداکثر رساندن سود خود(قدرت، منزلت، درآمد و…) میباشند. الگوی وبری بوروکراسی اشاره به بوروکراتهایی دارد که فاقد علایق شخصی هستند و با آرمانهای عالیتر مانند خدمت به کشور(منافع عمومی) برانگیخته میشوند. از منظر تئوری انتخاب عمومی اینگونه محرکها غیر منطقی میباشند و تا زمانی که در راه توسعه و تشویق این مولفهها حرکت نمائیم شاهد کارایی و اثربخشی مطلوب در نظام بوروکراسی نخواهیم بود.
تئوری انتخاب عمومی با بهرهگیری از نظریات اقتصاد خرد، استفاده از سبکهای رایج در بازار و بخش خصوصی و توجه به منافع فردی، بدنبال کاهش هزینههای بوروکراسی، افزایش کارایی و اثربخشی میباشد.بطورکلی مدیریت دولتی نوین در جستجوی رسیدن به مواردی مشتمل بر: کنترل و نظارت بر منابع مالی سازمان ، کاهش نیروی انسانی ناکارآمد، استقرار سیستمی که بر صرفهجویی و کارایی تاکید داشته باشد، استقرار نظام پرداخت براساس شایستگی و عملکرد کارکنان، برنامهریزی کوتاه مدت برای سنجش قابل لمس برنامهها و تاکید بر پاسخگویی نسبت به کارهای محوله میباشد. بنابراین همانطور که ملاحظه میشود این نگرش در جستجوی تحولی برای ارتقاء و بهبود بهرهوری در نظام دولتی است.
پیشنهادات:
با توجه به بحثهایی که از نظر گذشت به عنوان جمعبندی مطالب پیشنهاداتی در راستای ارتقاء و بهبود بهرهوری در سازمانهای دولتی به شرح زیر میشود:
۱- کوچکسازی سازمانها، در دهههای گذشته سازمانها بدنبال گسترش فیزیکی خود بودند اما امروزه کوچکسازی اندام سازمانی حرکتی به سوی کمال مطلوب شناخته میشوند.
۲- عقلایی و علمی نمودن فرایند تولید و ارائه خدمات سازمان، استفاده از روشهای علمی، حذف فرایندهای سنتی و استفاده از تکنولوژی مناسب، از مواردی است که میتوان در این راه از آنها بهره گرفت.
۳- بکارگیری روشهای مدیریت مشارکتی در سازمان(حداقل در بخشها و واحدهایی که بکارگیری آن دارای سودی بیش از هزینه آن میباشد).
۴- طراحی مجدد مشاغل. بطوریکه مشاغلی همراه با نشاط، چالش و انگیزاننده برای کارکنان فراهم شود.
۵- گسترش روحیه خلاقیت و نوآوری در سازمان، بطوریکه سالانه به کارکنانی که پیشنهادات جدیدی در جهت کاهش ضایعات، اتلاف وقت و افزایش بهرهدهی سازمان مینمایند. پاداشهائی اهدا شود و در حضور دیگران از ایشان قدردانی به عمل آید.
۶- تجدید ساختار سازمانها، در این راستا سازمانهایی که کارهای مشابه انجام میدهند(سازمانهای موازی) در هم ادغام شوند و منابع انسانی و مادی آنها در بخشهای جدید بکار گرفته شوند.
۷- عنایت به آموزش و پرورش کارکنان. تقویمهای آموزشی برای کارکنان در همه سطوح سازمان تهیه و اجرا شود.
۸- توسعه پژوهشهای کاربردی برای اصلاح و بهبود روشها بصورت مداوم و مستمر.
۹- توسعه، تشویق، تبلیغ و حمایت وجدان کار، نظم و انظباط کاری در سازمان.
۱۰- ایجاد آموزشهای مقتضی در جهت تغییر نگرشها و فرهنگ سازمانی که در تقابل با بهرهوری است.
۱۱- توسعه مفهوم«ارباب رجوع محوری» یا«مشتری محوری» در سازمان این امر میتواند دیدگاه منفی سنتی را نسبت به بوروکراسیهای دولتی در اذهان عمومی پاک نماید.
۱۲- سازمانهای دولتی با ایجاد منشور اخلاقیات سازمانی میتوانند کارکنان خود را از نظر اخلاقی ملزم به انجام کارها به نحو مطلوب نمایند.
۱۳- قدرت اخذ تصمیم در پایینترین سطحی که همه عناصر اساسی اطلاعات در آنجا قرار دارند، تفویض شود.
۱۴- ایجاد طرحهای پاداش بر اساس بازده کار فرد یا گروه تنظیم شود.
۱۵- طرحهای حقوق و دستمزد طوری تهیه شود که کارکنان پیوند آن را با بهرهوری بخوبی درک نمایند.
۱۶- توجه به مدیریت زمان: بطوریکه از زمان بخوبی استفاده شود. در این راستا چند توصیه به شرح زیر پیشنهاد میگردد:
الف- نسبت به انجام کارهای روزمره تنظیم برنامه نمائید. تعیین اهداف و اولویت بندی بین آنها فراموش نشود.
ب- میز محل کارتان را از آشفتگی و بهم ریختگی دور کنید.
پ- در برابر خواستههای دیگران به سرعت جواب ندهید، ابتدا کمی تامل نمائید، سپس پاسخ دهید.
ت- مجرای ارتباطی(تلفن، نامه، یادداشت و…) خود با دیگران را به درستی انتخاب کنید.
ث- بسیاری از افراد به این امر عادت کردهاند که کارها و امور ساده را به سرعت انجام دهند و کارهای سخت و دشوار را به تعویق اندازند. این کار میتواند پیامدهای خطرناکی را بهمراه داشته باشد.